درمان ممکن است بیشتر از مشاوره باشد درمان بیماری های روانی تشخیص داده شده مانند افسردگی، اضطراب، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و اختلال وسواس فکری جبری (OCD). این به این دلیل است که درمان مبتنی بر شواهد و فرمولمحور است و در بسیاری از موارد به طور خاص برای درمان برخی بیماریهای روانی طراحی شده است.
از سوی دیگر، ممکن است از مشاوره بیشتر برای درمان سایر مشکلاتی که لزوماً بیماریهای روانی تشخیص داده نمیشوند، استفاده شود. اینها ممکن است شامل مواردی مانند مشاوره سوگ و سوگ، مشاوره روابط، ایجاد راهبردهای مقابله ای و حمایت از مسائل دیگر مانند عزت نفس پایین. ممکن است این مسائل مربوط به «فراز و نشیبهای» عمومی زندگی در نظر گرفته شود، اگرچه این بدان معنا نیست که اهمیت کمتری نسبت به شرایط رسمی سلامت روان دارند.
در مشاوره، به احتمال زیاد روی کوتاه مدت «اینجا و اکنون» تمرکز می کنید و راه هایی برای مدیریت مسائل و احساسات فعلی خود پیدا می کنید. مشاور شما معمولاً احساس شما را در لحظه حال ارزیابی می کند و این که چگونه بر سلامتی شما به صورت روزانه تأثیر می گذارد.
در طول درمان، و همچنین داشتن آگاهی از «اینجا و اکنون»، به احتمال زیاد «داستان پشتی» مشکلات خود را بررسی میکنید تا به علت اصلی این مشکلات برسید. این به شما این امکان را می دهد تا درک کنید که چگونه تجربیات گذشته شما ممکن است بر احساس شما تأثیر گذاشته باشد، نحوه پاسخ دادن به آنها را به چالش بکشید و به سمت جلو حرکت کنید.
می توان گفت که اکثر پزشکان در این زمینه با رویکرد مشاوره ای گسترده تر به عنوان آموزش اولیه خود شروع می کنند. سپس ممکن است آموزشهای متمرکز بیشتری را به مجموعه مهارتهای خود اضافه کنند، که ممکن است شامل آموزش رواندرمانی مانند CBT، DBT یا سایر رویکردهای ذکر شده در بالا باشد. در این مرحله، آنها ممکن است شروع به شناسایی بیشتر خود به عنوان یک درمانگر یا روان درمانگر کنند.
بنابراین، یک درمانگر ممکن است بیشتر از یک مشاور، آموزشهای تکنیکی خاص تری را انجام داده باشد، اما این بدان معنا نیست که تجربه بهتری نسبت به یک مشاور دارد — احتمال تمرکز آن در یک حوزه یا حوزههای خاص بیشتر است.
پاسخ ها